آن گاه که درون خویش را از خود تهی یافتی و بیرون از خویش را خالی از خدا قرآن بخوان
آن گاه که در دریای خروشان زندگی درچنگال تو فان جهل و ترس اسیر شدی و ساحل صلاح و صلح و کشتی نجات و رهایی راآرزو کردی قرآن بخوان
آن گاه که مرگ را ختم و معاد را وهم و پندار خود راختم یافتی قرآن بخوان
آن گاه که غرور وجودت را گرفت و تفاخر شعورت را و ذلت خویش را عزت و نخوت خویش را همت یافتی قرآن بخوان
آن گاه که نهایت سعادت را بودن و شهادت را نهایت پنداشتی قرآن بخوان
آن گاه که گذشته را حسرت و حال را عسرت و آینده را حیرت احساس کردی شب قدر را به یاد آور و قرآن بخوان
آن گاه که نسیان گریبانت را گرفت و عصیان دامانت را قرآن بخوان
آن گاه که در دل سیاه شب و در اعماق تاریک ظلمت در جستجوی نور و روشنی ره می پو یی و در آرزوی صبح و سپیدی افق را به امید نظاره فلق می نگری تا شاید طلوع فجر را در نیمه شب تماشا کنی
قرآن را باز کن تا در فلق برگهایش و در اندیشه ات شفق را در یابی و آن گاه قرآن بخوان