دبیرستان پسرانه خاتم الا نبیا ء(ص)شهرستان بم

نشانی: خیابان زید تلفن ۲۳۱۹۲۲۰

دبیرستان پسرانه خاتم الا نبیا ء(ص)شهرستان بم

نشانی: خیابان زید تلفن ۲۳۱۹۲۲۰

نگاه نهج البلاغه به نوجوانان

مقدّمه

دوره نوجوانى حساس‏ترین و با اهمیت‏ترین دوران زندگى انسان است که معمولاً بین سنین 12 الى 18 سالگى مى‏باشد. در این دوره فرد نه کودک و نه هنوز به درستى بالغ شده است و دوره بحرانى زندگى خود را مى‏گذراند که گاهى رفتار و اعمال کودکانه او موجب آزار بزرگترها و گاهى رفتار عاقلانه او باعث تحسین و تعجّب آنها مى‏شود.

نوجوان در سنینى قرار دارد که به درستى نمى‏داند چه باید بکند؟ کدام شیوه را در زندگى خود برگزیند؟ برخى بزرگترها به او مى‏گویند: تو هنوز بچّه‏اى! گاهى دیگران به او مى‏گویند: تو دیگر بزرگ شده‏اى چرا کار بچّه‏گانه از تو سر مى‏زند؟ او خود را در این امر و نهى، سرزنش و عتاب، حیران مى‏بیند.

مراحل رشد

دوره نوجوانى به سه مرحله تقسیم مى‏شود:

1. مرحله قبل از بلوغ: که هنوز فرد در این مرحله احساس کودکى مى‏کند و به تدریج صفات بلوغ شروع به ظاهر شدن مى‏کند.

2. مرحله بلوغ: که بین مرحله کودکى و نوجوانى قرار دارد. معیارهاى بلوغ در این مرحله ظاهر مى‏شود و بیشترین تغییر جنسى صورت مى‏گیرد و بر والدین و مربیان لازم است در این مرحله عنایت ویژه‏اى به نوجوان نمایند و راهنمایى‏هاى لازم را نسبت به او دریغ ننمایند و نوجوان را از نظر فکرى یارى دهند. چون آنان براى رشد روانى و سازندگى خود، نیازمند هدایت و راهنمایى مربیان صالح و اندیشمند هستند تا چگونه زیستن را بیاموزند و هویت خود را دریابند و از بروز اعمال ناهنجار در برابر حوادث به وجود آمده جلوگیرى نمایند.

3. مرحله بعد از بلوغ: که شخصیت نوجوان تا حدّى در این مرحله شکل گرفته و انتخاب دوست، شغل، رشته تحصیلى و... بهترین همدم او در زندگى است.

نوجوان در این مرحله با تغییراتى روبه‏روست که از جمله آن، رشد بى‏تناسب اعضا و اندامهاست که گاهى نمى‏تواند بر اندامهاى خود مسلّط شود. پر انرژى، پر سر و صدا و شلوغ، کم‏حوصلگى، سرکش و طاغى و ناآرام بودن، دوستدار احترام به شخصیت و استقبال از راهنمایى‏هاى دیگران، از دیگر ویژگى‏هاى اوست.

نهج‏البلاغه یکى از برترین کتابى است که به اخ‏القرآن (برادر قرآن) شهرت یافته است. این کتاب «آن چنان بزرگ و با عظمت است که دست عقول بشر به این آسانى به آن نمى‏رسد. دلیل آن همین است که این کتاب تراوش روح با عظمت کسى است که مظهر اسم اعظم خداوند است، معلّم جبرائیل، قرآن ناطق و بزرگ‏ترینِ مفسّران و تربیت شده پیامبر عظیم‏الشّأن است.»1

سخنان حضرت على علیه‏السلام که نهج‏البلاغه بخشى از آن مى‏باشد، از نظر قواعد ادبى و لفظى و اخلاقى در حدّ معجزه است و تا کنون هیچ کلام بشرى به پاى آن نرسیده و با آن برابرى ننموده است. ابن ابى‏الحدید معتزلى ـ شارح بزرگ نهج‏البلاغه ـ در مقدّمه کتاب خود مى‏نویسد: «بحق، سخن على علیه‏السلام فوق کلام مخلوق و دون کلام خالق مى‏باشد.»

نهج البلاغه مشحون از مواعظ و حکم آموزنده درباره موضوعات مختلف از جمله «نوجوانان» است که به کارگیرى آن، مهم‏ترین راه‏حل جهت تربیت و سعادت مى‏باشد. ما در بحث «نگاه نهج‏البلاغه به نوجوانان» به چند محور اشاره مى‏کنیم که عبارتند از:

الف: نوجوان و تربیت.

ب: نوجوان و عبادت.

ج: نوجوان و الگوپذیرى.

د: نوجوان و دوست‏یابى.

ه: نوجوان و سیاست.

و: نوجوان و گناه.

الف) نوجوان و تربیت

در تربیت نوجوانان باید به چند اصل تربیتى توجّه نمود؛ از جمله: شناخت مسائل این نسل، توجّه به پایه‏هاى خُلقى این نسل، توجّه به اصل محبت و انس و دوستى با نوجوانان و پرهیز از اعمال قدرت و اجبار.

على علیه‏السلام به تربیت نفس توجّه ویژه‏اى دارد و مى‏فرماید: «اى مردم! خودتان عهده‏دار تربیت نفس خویش باشید و آن را از کشیده شدن به طرف هوسها و عادات ناروا باز دارید.»2 و نیز مى‏فرماید: «زنهار! زنهار! در تربیت و سازندگى خویشتن تلاش کن».3

امام على علیه‏السلام به پدران نیز توصیه مى‏کند:

«با فرزندان خود دوست شوید؛ زیرا مودّة الآباء قرابة بین الأبناء؛ دوستى میان پدران سبب خویشاوندى میان فرزندان است».4 و نیز به علت تأثیر خانوده‏ها بر شخصیت نوجوانان، سفارش مى‏کند: «روابط خود را با افراد با شخصیت و اصیل و خانواده‏هاى صالح و خوش‏سابقه، برقرار ساز».5

امام تأثیر محیط و جامعه را در تربیت فرزندان، به ویژه نوجوانان، گوشزد مى‏کند و مى‏فرماید:

«واسکن الأمصار العظام فانّها جِماع المسلمین، واحذر منازل الغفلة و الجفاء و قلّة الأعوان على طاعة اللّه؛ در شهرهاى بزرگى که مرکز اجتماع مسلمانان است، مسکن گزین و از محیط و جوامعى که اهل غفلت و ستمکارى در آنجا هستند و یارانِ مطیع خدا کمتر در آن نواحى یافت مى‏شوند، بپرهیز.»6

ب) نوجوان و عبادت

طرز ارائه مسائل مذهبى به نوجوانان اهمیت بسیارى دارد. امور مذهبى را به گونه‏اى باید به آنها ارائه داد که آنها احساس کنند در زندگى روزمره، این امور قابل پیاده شدن است. و باید علم و دین را توأمان به نوجوانان آموخت.

«عبادت» مهم‏ترین بخش اصول اسلام مى‏باشد و در نهج‏البلاغه به بندگى خدا و عبادت توجّه و تأکید بیشتر شده است. عبادت اثرات دنیوى بسیارى دارد که از جمله آن آرامش روانى و سلامت نفس مى‏باشد. على علیه‏السلام مى‏فرماید: «در تمام امور زندگى خود، خداوند را اطاعت کن؛ زیرا اطاعت از خداوند، بر هر کارى مقدّم است. نفس خود را به سوى عبادت بکشان و با آن مدارا کن.»7

از مهم‏ترین ارکان عبادت، نماز و روزه و عمل به قرآن مى‏باشد. على علیه‏السلام توجّه به نماز و روزه و خواندن قرآن را گوشزد فرموده، از جمله: «نماز، گناهان انسان را مى‏ریزد»8، «بهترین وسیله نزدیکى به خداوند، روزه ماه مبارک رمضان است»9 و «حقّ فرزند بر پدر این است که نام نیکویى براى او انتخاب کند، اخلاق و ادب به او بیاموزد و قرآن را به او آموزش دهد».10

ج) نوجوان و الگوپذیرى

«الگوها» در تربیت، تأثیر بسیار زیادى دارد و هر چقدر الگو محبوب‏تر باشد، تأثیرپذیرى آن نیز بیشتر است. حضرت على علیه‏السلام از یک طرف بهترین الگو براى نوجوان و جوان مى‏باشد، چون امام دوران کودکى و نوجوانى را در کنار پیامبر اکرم صلى‏الله‏علیه‏و‏آله گذراند و رفتار او را براى خود الگو قرار داده است؛ لذا مى‏فرماید:

«پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله مرا از دوران کودکى تحت تربیت خود گرفتند و هر روز یک اخلاق نیکو را به من تعلیم و دستور مى‏دادند.»11

قرآن کریم به مسلمانان خطاب مى‏فرماید: «رسول خدا صلى‏الله‏علیه‏و‏آله یک الگو و سرمشق کامل مى‏باشد.» و حضرت على علیه‏السلام و فرزندانش بهترین الگو براى نوجوانان و جوانان مى‏باشند. از این رو با تبیین سیره زندگى امام مى‏توان امام را در تمام مراحل به عنوان الگو انتخاب کرد.

باید توجّه نمود افرادى که در سمت مربّى و معلّم نوجوان مى‏باشند، الگوى مناسب در تربیت‏اند و نوجوان آداب زندگى را غالباً از اطرافیان ـ به ویژه مربّیان ـ فرا مى‏گیرد. پس لازم است آنها خود را با الگوى برتر تطبیق نمایند و نفس خود را اصلاح سازند، و عملاً به تربیت نسل جدید بپردازند. على علیه‏السلام مى‏فرماید: «هر کس که خودش را در منصب رهبرى مردم قرار دهد، لازم است قبل از تعلیم دیگران، نفس خودش را اصلاح کند.»12

د) نوجوان و دوست‏یابى

نوجوان به داشتن «دوست» احساس نیاز مى‏کند و از این‏رو باید او را در انتخاب دوست یارى نمود. دوست به حدّى در یک نوجوان تأثیر دارد که او خود را همرنگ دوستش مى‏کند و حتّى از لباس، رفتار و کلام او تقلید مى‏نماید.

داشتن دوست، نوجوان را از تنهایى که ممکن است افسردگى و انزوا را در برداشته باشد، مى‏رهاند. امام على علیه‏السلام در نهج‏البلاغه به یافتن «دوستان خوب» اشاره مى‏فرماید و تأکید دارد که: دوستان را ابتدا مورد آزمایش و امتحان قرار دهید و وقتى دوستى را خوب یافتید، او را از دست ندهید. امام علیه‏السلام مى‏فرماید: «عاجزترین مردم کسى است که از به دست آوردن دوست، ناتوان باشد و از او عاجزتر کسى است که دوستانِ به دست آورده را ترک گوید.»13

نوجوان وقتى دوستى را یافت و یا درصدد یافتن دوستانى مى‏باشد، باید به چند مسأله توجّه نماید: ابتدا اینکه به آراء و افکار دیگران احترام بگذارد و خود، فردى فروتن و متواضع باشد. و دیگر اینکه در دوستى، افراط و تفریط روا ندارد که ثمره آن، پشیمانى و ثمره دوراندیشى و میانه‏روى، سلامت و رستگارى است.14 و سوم اینکه راستگو بوده و به عهد خود وفا نماید، چون «هر کس امانت‏دار نباشد ضرر کرده و به مقصد نمى‏رسد»15 و چهارم اینکه با دوستانش خوشرو بوده و حُسن خُلق را سرمشق خود قرار دهد. امام على علیه‏السلام مى‏فرماید: «اکرم الحسب حُسن الخلق؛ برترین خویشاوندى، خوشرویى و حُسن خلق است.»16

اما به پیروان خود گوشزد مى‏فرماید: «از دوستى با افرادى که ضعیف‏العقل و بدعمل هستند، بپرهیز؛ زیرا انسان را با دوستش مى‏شناسند.»17 و یا مى‏فرماید: «از رفاقت با کسانى که افکار و ظاهر اعمالشان ناپسندیده است، برحذر باش؛ چرا که آدمى به رویّه و روش رفیقش خو مى‏گیرد و به افکار و اعمال او معتاد مى‏شود.»

ه) نوجوان و سیاست

نوجوان و جوان که پرجمعیت‏ترین بخش هر جامعه ـ به‏ویژه جهان‏آسیائى و آفریقائى را تشکیل مى‏دهد، طبعاً باید با «سیاست» آشنا بوده و نقش برجسته‏اى در امور ادارى ایفا نماید و نظام سیاسى حاکم نیز با حُسن نیّت، اعتماد این قشر عظیم را به خود جلب سازد.

آرى، لازم است با تشکیل جلسات متعدّد، جوانان و نوجوانان را با مسائل سیاسى آشنا کرده و نقش قدرت‏هاى سلطه‏گر را به آنها گوشزد نمود و آنها را آزاده بار آورد. حضرت در این‏باره مى‏فرماید: «بنده دیگران مباش، خداوند تو را آزاد آفریده است.»18

و) نوجوان و گناه

على علیه‏السلام دوران نوجوانى را از سه جهت بسیار حسّاس بیان مى‏کند: اوّل اینکه قلب نوجوان مانند زمین، خالى و مساعد است که هرچه در آن بکارى همان درو مى‏کنى: «انّما قلب الحدث کالأرض الخالیة مهما اُلقى فیها من کلّ شى‏ء قبلته»19 و دوم اینکه دوران نوجوانى را زودگذر مى‏داند و گوشزد مى‏فرماید سریعاً آن را دریابید: «بادر شبابک قبل هرمک و صحتک قبل سقمک»20 سوم اینکه شیطان در این زمان به نوجوان زیاد روى مى‏آورد و لازم است براى آن پناهگاه خوبى در نظر گرفت که بهترین پناهگاه، قرآن کریم، ائمه علیهم‏السلام و ادعیه مى‏باشد و گرنه، گناه انسان را در دنیا و آخرت رسوا مى‏سازد و برکت را از مال او برمى‏دارد و ناراحتى‏هاى روانى را نصیبش مى‏سازد. از نظر على علیه‏السلام هر گناهى در زندگى، آثار سوئى دارد، مثلاً: دروغ، ایمان را از انسان دور مى‏کند21؛ فحش و بدزبانى، زهد را دور مى‏سازد و سخن‏چینى، رابطه دوستى را از بین مى‏برد.22

پی نوشتها:

1. وصیّت‏نامه سیاسى ـ الهى امام خمینى1.

2. نهج البلاغه، حکمت 359.

3. همان، نامه 30.

4. همان، حکمت 308.

5. مان، نامه 52 و 53.

6. همان، نامه 69.

7. همان.

8. همان، خطبه 199.

9. همان، خطبه 110.

10. همان، کلمات قصار، ش 399.

11. همان، خطبه 234.

12. همان، کلمات قصار، ش 73.

13. همان، حکمت 12.

14. همان، حکمت 181.

15. همان، خطبه 199.

16. همان، حکمت 38.

17. همان، نامه 69.

18. همان، نامه 31.

19. شرح غررالحکم، ج 3، ص 90.

20. همان، ص 249.

21. نهج‏البلاغه، خطبه 86.

22. همان، کلمات قصار، ش 239. 

منبع: ماهنامه کوثر، شماره 59

وفادارترین اصحاب

 

ابا عبدالله (ع) در شب عاشورا فرمود: من اصحابی بهتر و باوفاتر از اصحاب خودم سراغ ندارم. یکی از علمای بزرگ شیعه گفته بود: من باور نداشتم که این جمله را ابا عبدالله فرموده باشد به این دلیل که با خودم فکر میکردم اصحاب امام حسین خیلی هنر نکردند، دشمن خیلی شقاوت به خرج داد. امام حسین است، ریحانه پیغمبر است، امام زمان است، فرزند علی است، فرزند زهراست؛ هر مسلمان عادی هم اگر امام حسین (ع) را در آن وضع می دید، او را یاری میکرد. آنها که یاری کردند خیلی قهرمانی به خرج ندادند، آنها که یاری نکردند خیلی مردم بدی بودند. این عالم می گوید: مثل اینکه خدای متعال میخواست مرا از این غفلت و جهالت و اشتباه بیرون بیاورد. شبی در عالم رؤیا دیدم صحنه کربلاست و من هم در خدمت ابا عبدالله آمده ام اعلام آمادگی میکنم. خدمت حضرت رفتم، سلام کردم، گفتم: یابن رسول الله! من برای یاری شما آمده ام، من آمده ام جزء اصحاب شما باشم. فرمود: به موقع به تو دستور می دهیم. وقت نماز شد. ( ما در کتب مقتل خوانده بودیم که سعید بن عبدالله حنفی و افراد دیگری آمدند خود را سپر ابا عبدالله قرار دادند تا ایشان نماز بخوانند.) فرمود: ما می خواهیم نماز بخوانیم. تو در اینجا بایست تا وقتی دشمن تیر اندازی  میکند، مانع از رسیدن تیر دشمن شوی. گفتم: چشم، می ایستم. من جلوی حضرت ایستادم. حضرت مشغول نماز شدند. دیدم یک تیر دارد به سرعت به طرف حضرت می آید. تا نزدیک من شد، بی اختیار خود را خم کردم. ناگاه دیدم تیر به بدن مقدس ابا عبدالله اصابت کرد. در عالم رؤیا گفتم:« اَستَغفِرُ اللهَ رَبّی وَ اَتوبُ الَیه » عجب کار بدی شد! دیگر نمی گذارم. دفعه دوم تیری آمد. تا نزدیک من شد، خم شدم. باز به حضرت خورد! دفعه سوم و چهارم هم به همین صورت خود را خم کردم و تیر به حضرت خورد. ناگهان نگاه کردم دیدم حضرت تبسمی کرد و فرمود: « ما رَأیتُ اَصحاباً اَبَرّ وَ اَوفی مِن اصحابی » اصحابی بهتر و باوفاتر از اصحاب خودم پیدا نکردم. در خانه خود نشسته و مرتب می گویید: « یا لَیتَنا کُنّا مَعَکَ فَنَفوزَ فَوزاً عظیماً. » ای کاش ما هم می بودیم، ای کاش ما هم به این رستگاری نائل می شدیم. پای عمل به میان نیامده است تا معلوم شود که در عمل هم اینچنین هستید یا نه. اصحاب من مرد عمل بودند نه مرد حرف و زبان.

 

برگرفته از کتاب حکایت ها و حکمت ها

مجموعه داستان های آثار استاد شهید مرتضی مطهری

 

هفت سین قران

 

 

1- سلامٌ قولاً مِن رَبِّ رحیم.( یس/58)

" از جانب پروردگار [ی] مهربان [ به آنان] سلام گفته می شود."

این ندای روح افزا و نشاط بخش و مملو از مهر و محبت خدا ، چنان روح انسان را در خود غرق می کند و به او لذت ، شادی و معنویت می بخشد ، که با هیچ نعمتی برابر نیست ، آری شنیدن ندای محبوب ، ندایی آمیخته با محبت و آکنده از لطف ، سرتا پای بهشتیان را غرق سرور می کند ، که یک لحظه ی آن بر تمام دنیا و آنچه در آن است برتری دارد.

از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله روایت شده : " در همان حال که بهشتیان غرق در نعمتهای بهشتی هستند نوری بر بالای سرایشان آشکار می شود ؛ نور لطف خداوند که بر آنها پرتو افکنده است.

پس ندایی بر می خیزد که "سلام بر شما ای بهشتیان" ، نظر لطف خداوند چنان بهشتیان را مجذوب می کند که از همه چیز جز او غافل می شوند ، و همه نعمتهای بهشتی را در آن حال به دست فراموشی می سپارند.


2- سلامٌ علی نوح ٍ فی العالمین . ( صافات /79)

" درود بر نوح در میان جهانیان."

چه افتخاری از این برتر و بالاتر که خداوند بر حضرت نوح علیه السلام ، سلام می فرستد ، سلامی که در میان جهان و جهانیان باقی می ماند و تا دامنه قیامت گسترده می شود ، سلام خدا توأم با ثناء جمیل و ذکر خیر بندگانش در قرآن کریم ؛ کمتر سلامی به این گستردگی و وسعت درباره کسی دیده می شود ، به خصوص اینکه لفظ " العالمین" معنی وسیعی دارد که نه تنها همه انسانها ، بلکه عوالم فرشتگان و ملکوتیان را نیز در برمی گیرد.


3- سلامٌ علی اِبراهیم . ( صافات/109)

" درود بر ابراهیم."

در آیات پیش از این آیه ، به چگونگی بشارت دادن فرزندی بردبار و پراستقامت بر حضرت ابراهیم ، و جریان دستور ذبح اسماعیل -  فرزند ایشان - و تسلیم بودن هر دوی آنها بر این امر به میان آمده است ک پس از یاد آوری این قضایا ، خداوند می فرماید: سلام بر ابراهیم [ آن بنده مخلص و پاک باد.]


4- سلامُ عـَلی موُسی و هارون . (صافات/120)

" درود بر موسی و هارون."

درآیات پیش از این آیه ، خداوند ضمن آیاتی ، جریانات حضرت موسی و هارون را نقل می فرماید:

- ما این دو برادر و قوم آنها را از اندوه بزرگ رهایی بخشیدیم . ( صافات/115)

- ما آنها را یاری کردیم تا آنها بر دشمنان نیرومند خود پیروز شدند . ( صافات/116)

- ما به آن دو ، کتاب آشکار دادیم . ( صافات/117)

- ما آن دو را به راه راست هدایت نمودیم . ( صافات/118)

- ما ذکر و یاد خیر آنها را در اقوام بعد باقی وبرقرار ساختیم . ( صافات /119)

و بعد از یادآوری موارد فوق خداوند برآن دو سلام می رساند.

سلامی از ناحیه پرودگار بزرگ و مهربان.

سلامی که رمز سلامت در دین و ایمان در اعتقاد و مکتب، و در خط و مذهب است.

سلامی که بیانگر نجات و امنیت از مجازات و عذاب این جهان و آن جهان است.


5- سلامُ علی آلِ یاسین . ( صافات/130)

" درود بر پیروان الیاس"

خداوند می فرماید: ما نام نیک الیاس را در میان امتهای بعد جاودان کردیم.( صافات /129)

امتهای دیگر ، زحمات این انبیاء بزرگ ( الیاس وسلاله ی او ) را که در پاسداری خط توحید، و آبیاری بذر ایمان منتهای تلاش و کوشش را به عمل آوردند ، هرگز فراموش نخواهند کرد ، و تا دنیا برقرار است یاد و مکتب این بزرگ مردان فداکار زنده و جاویدان است.

تعبیر به " ال یاسین" به حای" الیاس" یا به خاطر این است که ال یاسین لغتی در واژه " الیاس" بوده و هر دو به یک معنی است ، و یا اشاره به الیاس و پیروان او است که به صورت جمعی آمده است.


6- سلامٌ عـَلیکُم طِبتُم فادخـُلوُها خالدین . ( زمر/73)

" ... سلام برشما ، خوش آمدید ، در آن درآیید [ و] جاودانه [ بمانید]

در این آیه ، خداوند می فرماید که بهشتیان وقتی به بهشت می رسند ، در حالی که درهای آن گشوده شده است ، در این هنگام نگهبانان بهشت ، آن ملائک رحمت به آنها می گویند : سلام بر شما ، گوارا باد این نعمتها بر شما ، داخل بهشت شوید و جاودانه بمانید.


7- سلامُ هیَ حتّی مَطلَعِ الفـَجر. ( قدر/5)

" [ آن شب] تا دم صبح ، صلح و سلام است . "

این آیه ، در توصیف شب قدر است . آن شبی است که قرآن درآن نازل شده و عبادت و احیاء آن معادل هزار ماه است ، خیرات و برکات الهی در آن شب نازل می شود و رحمت خاص الهی شامل بندگان می گردد و فرشتگان و روح در آن شب نازل می گردند.