دبیرستان پسرانه خاتم الا نبیا ء(ص)شهرستان بم

نشانی: خیابان زید تلفن ۲۳۱۹۲۲۰

دبیرستان پسرانه خاتم الا نبیا ء(ص)شهرستان بم

نشانی: خیابان زید تلفن ۲۳۱۹۲۲۰

سوز عشق در کلام شهداء

خدایا دوست می دارمت و تو خود بر صداقتم گواهی جز تو که را دوست بدارم جز تو که را بخوانم ای وای بر من که جز به تو دل دهم و علقه ببندم . معشوق من ! تو خود میدانی دلم می خواهد در فراقت آنقدر بگریم که آب چشمانم بپایان رسد تا شاید خونابه دیدگانم به لطفت وادارد ای مخزن لطف و ای معدن رافت و رحمت بسوزانم خواب از چشمانم در ربا و مرا هرگز تنها مگذار آنچنانم به آتش کش که حتی اعمالم بسوزد و بین من و تو هیچ چیز دیگری نماند.
مولایم سید و سرورم
خودم هم نمی دانم چرا یاد تو به گریه ام وا می دارد شاید گریه ام برای آن باشد که دوست دارم که دوستت داشته باشم همین را واقفم که محبتت را به دل گرفته ام آه ای محبوبم از سرای رحمتت مرانم .
وای بر من اگر دست رد بر سینه ام بزنی . وای بر من اگر کالایم را نپذیری . با چه رویی به روی دنیا بنگرم اگر شیدایم نخوانی .
پروردگار من خسارت کردند آنان که جز تو را برگزیدند و باختند آنان که تو را فروختند من چگونه رستگار خواهم بود اگر از گروه ایشانم بدانی ! می خواهم از سر صفا با تو نجوی کنم پرنده دلم را بیاد تو پرواز می دهم هدایتگرم باش خدایا قصد دارم لحظاتی دیگر پیشانی عبودیت برخاک بگذارم و با استعانت از روح و کلام مولایم علی علیه السلام به عرض احترام و ادب در پیشگاهت مشغول شوم و به انابه و استغاثه از درگاه رحمتت مصلحت را طلب کنم . میخواهم با دلی شکسته و عقلی بگل مانده ندای یا غفار یا غفار سر دهم . می خواهم با اشک دیدگانم زیر انداز مسجد عشق را شستشو دهم و با پریشانی از تو می خواهم که جز غیر از خود را از دلم بیرون کن پروردگار من بربنده بی مقدارت رحم کن و بنما به من حقیقت آنچه را در کمیل می خوانم . خدایا خدایا راست می گویم و براستی فقر و مسکنتم را بدرگاهت ارمغان می آورم که بندگی ات سخت است به خودت قسم اگر یاریم نکنی دست بسته اسیر شیطانم خدایا می انگارم بخاطر تو به قلب دشتهای سوزان خوزستان آمده ام و می پندارم که جز تو دیگر هدفی ندارم . پس وای برمن . بر من اگر در آن روز عظیم پرده از اعمالم برگیری و خاکستری را حاصل اعمالم بگردانی الهی به آن عاشق عادل به آن فانی مجاهد سوگندت می دهم چنان حالی عطایم کن که از غیر تو منقطع گردم تا با تو باشم جز تو را نبینم دست رحمتت را بر سر و صورتم بکش و از خود بی خودم کن .
ای سوزاننده دل داران و محبوب جویان . الهی اگر حبیبم بخوانی همانگام راضی ام که جانم را بستانی . اگر حبیبم بپذیری بهشت را برای اهلش می گذارم و به آتش جهنم راضی می شوم اگر تو مرا حبیب خود بدانی و در میان دوست دارانت قرارم دهی کیست که حبیب تو باشد و آتش برای او بهشت نباشد

مراسم دعا

باسمه تعالی

بدنبال انتشار خبر تصادف دلخراش دبیر و استاد محبوب آقای داوود پور دهقان دانش آموزان ضمن برگزاری دعای توسل در صبح شنبه مورخ 11/12/1386 وهمچنین زیارت عاشورا در صبح یکشنبه مورخ 12/11/86 برای شفای عاجل ایشان وشادی روح فرزند عزیزش  دعا کردند . آنچه که در این مراسم مشهود بود حالت گریه وتضرع تعدادی از دانش آموزان بود که نا خودآگاه شعرمعروف رادر ذهن تداعی می نمود که :

 چو عضوی بدرد آورد روزگار                        دگر عضوها را نماند قرار

قرآن بخوان

آن گاه که درون خویش را از خود تهی یافتی و بیرون از خویش را خالی از خدا  قرآن بخوان

آن گاه که در دریای خروشان زندگی درچنگال تو فان جهل و ترس اسیر شدی و ساحل صلاح و صلح و کشتی نجات و رهایی راآرزو کردی قرآن بخوان

آن گاه که مرگ را ختم و معاد را وهم و پندار خود راختم یافتی قرآن بخوان

آن گاه که غرور وجودت را گرفت و تفاخر شعورت را و ذلت خویش را عزت و نخوت خویش را همت یافتی قرآن بخوان

آن گاه که نهایت سعادت را بودن و شهادت را نهایت پنداشتی قرآن بخوان

آن گاه که گذشته را حسرت و حال را عسرت و آینده را حیرت احساس کردی شب قدر را به یاد آور و قرآن بخوان

آن گاه که نسیان گریبانت را گرفت و عصیان دامانت را قرآن بخوان

آن گاه که در دل سیاه شب و در اعماق تاریک ظلمت در جستجوی نور و روشنی ره می پو یی و در آرزوی صبح و سپیدی افق را به امید نظاره فلق می نگری تا شاید طلوع فجر را در نیمه شب تماشا کنی

قرآن را باز کن تا در فلق برگهایش و در اندیشه ات شفق را در یابی و آن گاه قرآن بخوان